این خلبان به آرزویش رسید

این خلبان به آرزویش رسید

شهید خضرایی به آرزوی دیرینه خود رسیده بود. او بارها می‌گفت: «من دوست ندارم که بر روی زمین بمیرم، دوست دارم تا در آن بالا بمیرم. و حقیقتا که چه خوب شهید شد و چقدر زیبا به آرزوی خود رسید در آن بالاها درحال راز و نیاز با خدای خود. ان شاءالله که خداوند با قرآن محشورش نماید.»

به گزارش مجله روز، محمود خضرایی خرداد ماه سال ۱۳۲۶ در تهران متولد شد. محمود دوران ابتدایی و متوسطه را در شهر تهران سپری کرد. بعد از اخذ دیپلم با توجه به علاقه وافری که به فراگیری علم و دانش داشت، در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته مهندسی پذیرفته شد؛اما تصمیم گرفت وارد دانشکده افسری نیروی هوایی شود. هشتم آبان سال ۱۳۴۵ وارد این دانشکده شد و در مهرماه سال ۱۳۴۸ با درجه ستواندومی فارغ‌التحصیل شد.

دانشکده خلبانی و دوره خلبانی در آمریکا

چون علاقه زیادی به پرواز داشت، تصمیم گرفت وارد دانشکده خلبانی شود. برای ورود به آنجا اقدامات مقدماتی را طی کرد. پس از طی آزمایش‌ها و معاینات مقدماتی وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد و پس از گذراندان دوره مقدماتی پرواز در ایران، برای فراگیری دوره پیشرفته پرواز به کشور آمریکا اعزام شد. محمود چون بعد از فارغ‌التحصیلی از دانشکده افسری وارد دانشکده خلبانی شده بود، به عنوان افسر ارشد به آمریکا اعزام شد و شروع به یادگیری فن خلبانی در پایگاه «ریس» آمریکا  کرد.

درسال ۱۳۶۲ خضرایی از سوی فرماندهی نیروی هوایی به سمت فرمانده پدافند هوایی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد و این انتخاب به این دلیل بود که او قبل از آن که یک خلبان باشد، یک افسر کنترل شکاری نیز بود و اشراف خوبی بر پدافند داشت. خضرایی در این سمت، خدمات قابل توجهی در پدافند داشت.

در اواخر سال ۱۳۶۳ به سمت فرمانده مرکز آموزش‌های هوایی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد و تا زمان شهادت در همین پست خدمت می‌کرد. در همین زمان تحولات بزرگ در این مرکز انجام شد و او خدمات ارزنده‌ای را در این مرکز انجام داد و از خود یادگاری مناسب برجای گذاشت.با وجود انجام بیش از ۱۸۰۰ سورتی پرواز و انجام مأموریت‌های جنگی همواره می‌گفت: «اگر فرماندهی بر من تکلیف نبود، مایل بودم حضور مستقیم و بیشتری در جبهه‌ها داشته باشم.»

روایت شهادت

در دو ماه آخر عمرش، مرتبا می‌گفت که مدت زیادی اینجا نیستم و پیگیر کارها بود. مرتب به مناطق جنگی پرواز می‌کرد تا این که روز وصال می‌رسد. تصمیم گرفته می‌شود با توجه به در جریان بودن عملیات والفجر۸، عده‌ای از یاران امام برای بازدید مناطق جنگی به اهواز بروند و قرار می‌شود خضرایی هم با این جمع به اهواز برود.

اواخر بهمن ماه سال ۱۳۶۴ خضرایی درحال ترک منزل، از همسرش وصیتنامه‌اش را طلب می‌کند و آخرین تغییرات را در آن اعمال می‌کند. با رفتن به فرودگاه مهرآباد تهران، هواپیمای مسافربری به مقصد اهواز به پرواز درمی‌آید. همه چیز به خوبی پیش می‌رفت که ناگهان اهواز مورد حمله هوایی قرار می‌گیرد و یکی از جنگنده‌های دشمن بعثی در آستانه ظهر هواپیمای مسافربری حامل آنها را در آسمان شهر اهواز هدف قرار می‌دهد و تمامی نفرات حاضر در هواپیما از جمله سرهنگ محمود خضرایی به همراه آیت‌الله محلاتی و تعدادی از نمایندگان مجلس شواری اسلامی و قضات دیوان عالی کشور شهید می‌شوند.

نقل است کسانی که پیکرش را مشاهده کردند می‌بینند که در یک دستش تسبیح و در لا به لای انگشتان دست دیگرش ورق‌های قرآن بوده است با مضمون این آیۀ شریفه «… ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین.»(آل عمران /۱۴۷)

شهید خضرایی به آرزوی دیرینه خود رسیده بود. او بارها می‌گفت: «من دوست ندارم که بر روی زمین بمیرم، دوست دارم تا در آن بالا بمیرم. و حقیقتا که چه خوب شهید شد و چقدر زیبا به آرزوی خود رسید در آن بالاها درحال راز و نیاز با خدای خود. ان شاءالله که خداوند با قرآن محشورش نماید.»

شهید خضرایی از جمله خلبانانی بود که در عملیات معروف حمله به پایگاه‌های «اچ ۳ » در عراق شرکت داشت.

هواپیمای فوکر اف۲۷ فرندشیپ(Fokker F۲۷ Friendship)) به خلبانی عبدالباقی درویش در جریان عملیات والفجر ۸، در ۲۵ کیلومتری شمال اهواز عازم جبهه‌های جنگ بود که هواپیمای حامل آنها در محاصره دو فروند میگ-۲۳ عراقی قرار گرفت و همه ۵۰ سرنشین آن، از جمله سرهنگ محمود خضرایی به همراه آیت‌الله فضل‌الله محلاتی و تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و قضات دیوان عالی کشور به شهادت رسیدند.

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا