علیاصغر شیرزادی میگوید: محمدعلی علومی یکی از چهار نفر سرآمد کل تاریخ ادبیات داستانی ماست.
به گزارش مجله روز، به مناسبت روز قلم مراسم گرامیداشت زندهیاد محمدعلی علومی با عنوان «قصهگوی مردم» روز چهارشنبه، ۱۳ تیر ماه در موسسه اطلاعات برگزار شد.
رضا رفیع، طنزپرداز که اجرای برنامه را برعهده داشت با اشاره به فعالیتهای روزنامهنگاری و داستاننویس او و با بیان اینکه او در عرصه داستاننویسی صاحبنظر و صاحب سخن بود، گفت: علومی زاده ۱۶ فروردین ۱۳۴۰ بود و عجیب اینکه ۱۶ اردیبهشت بدرورد حیات گفت؛ دنیای پر رمز و راز اعداد، برای کسی در حوزه اساطیر قلم میزد هم میتواند تصادفی باشد و هم اینکه ذهن را قلقلک دهد. زمانی که این موضوع را مطرح کردم، خانوادهاش گفتند، پلاک خانهاش هم ۱۶ بود. جشنواره طنزی در بم در سال ۱۳۸۴ برگزار کرد که آن هم در ۱۶ شهریور بود. اهل اعداد نیستم اما اینکه ۱۶ پشت سر هم ردیف شده، ذهن را قلقلک میدهد.
او با بیان اینکه این مراسم همزمان با جشن تیرگان، جشن قلم برگزار میشود، ادامه داد: زندگی علومی با قلم بود. خلاق بود. همیشه درحال نوشتن بود مانند مولانا که دربارهاش میگویند «راه که میرفت از او شعر میریخت». درعرصه هنری برخی جوششی هستند تا کوششی، آقای علومی هم میجوشید و خلاق بود.
رفیع در بخشی دیگری از سخنان خود گفت:یکی از ویژگیهای او، خندهاش بود که بلافاصله به آه مینشست. گره خوردگی آه و خندهاش برایم جالب بود؛ تلخند.
او در پایان گفت: فرق نکوداشت با یادبود این است که فرد متوفی هم حضور دارد. اما بهنظرم یادبود با حضور شخص متوفی همراه است و انگار روح مرحوم در جمع ماست.
علومی متکثر یا …
سیدعباس صالحی، مدیر موسسه اطلاعات نیز سخنانی اظهار کرد: آقای علومی در حوزههای مختلف کار کرده است؛ او داستاننویس بود، طنزنویس بود، اسطورهشناس و نمادشناس بود، نقد ادبی مینوشت و پژوهشگر فرهنگ عامه بود. آیا ما با شخصیت متکثر روبهرو هستیم؟ آیا شخصیت او در کثرت میمانند یا به یک نظام معنایی واحد در شخصیت ارجاع داریم و میتوان او را از منظر شخصیت واحد تصویر کنیم؟
او ادامه داد: علومی متولد ۱۶ در ۱۳۴۰ بود. در سال ۱۳۵۸ و در ۱۸ سالگی وارد تهران میشود و در فضای دانشگاه تهران و دانشکده علوم سیاسی حضور مییابد. با توجه به رشته تحصیلی و شرایط دانشگاه و با این سوال مواجه میشود، افول و زوال هویت ایرانی. مسئله هویت ایرانی برایش بسیار پر دغدغه است؛ در آن زمان اواخر دهه ۱۳۵۰ و بعد انقلاب و انقلاب فرهنگی جریانها چب و اسلام سیاسی و … در محیط دانشگاهی فعالیت میکردند.
صالحی سپس گفت: علومی در آن زمان با این پرسش مواجه بود هویت ایرانی را با چه نگاهی، نگاه کنیم که کمتر با خطر زوال مواجهه باشیم. علومی در پاسخ به این نقطه رسید که ادبیات میتواند هویت ایرانی را حفظ کند و ایران با هویت ایرانی محفوظ بماند.
مدیر موسسه اطلاعات خاطرنشان کرد: بهنظر علومی قلعه محافظ هویت ایرانی، ادبیات ایرانی است و در بخش ادبیات ایرانی، قصه ایران است که جان مایه صیانت از هویت است. ما ملت قصهگو بوده و هستیم، قصه ایرانی را حرکت داده و به امروز رسانده است. تاریخ ما پر از قصه است، نکته مهمی از این منظر به هویت ایرانی توجه میکند، اسطوره جان مایه قصه ایرانی است و اسطوره پناه مردم در رنجها بوده، اسطوره رویاهای ایرانی را ساخته و پرداخته است. این تصویر، نتیجه آقای علومی از فضای حوادث پس از انقلاب به مسئله بقا و هویت پیدا میکند به همین دلیل به ادبیات، قصه و اسطوره و منابع قصه ایران توجه میکند، شاهنامهپژوهی او هم از این منظر اتفاق میافتد. اگر از این منظر به شخصیت علومی نگاه کنیم، با همه تفرقها به وحدت میرسند و شاهنامهپژوهی و توجه به فرهنگ عامه و روایت و بازخوانی و قصهگوی. علومی دنبال این بود که چگونه از قصه ایرانی به قصه معاصر برسیم و گاه با تلخی میگوید «ادبیات داستانی ما با قصه ایرانی فاصله دارد.»
فروتنی خردمند
علیاصغر شیرزادی، داستاننویس و روزنامهنگار هم در این مراسم با اشاره به اینکه علومی دوست سالیان دور او بوده است، گفت: آنچه میخواهم درباره محمدعلی علومی بگویم، مبالغه نیست و پای اثباتش هم ایستادهام؛ علومی یکی از چهار نفر سرآمد کل تاریخ ادبیات داستانی ماست.
او افزود: علومی فروتن و شکیبا بود. اصطلاح عامیانهاش این است آدم خاکیای بود. چند ساحتی بود. در داستاننویسی، قاعدهای و ساختاری است که نویسندگان باید بیاموزند و از مرحله غریزینویسی بگذرند و صناعت کار را یاد بگیرند محمدعلی علومی آن را فراگرفته بود.
شیرزادی با بیان اینکه او در مفهوم هنریاش افسون دارد گفت: زمانی که برای بار اول میخوانید، لذت میبرید و گاه حیرت میکنید و برای دومکه بخوانید، چراغ دیگری روشن میشود.
این داستاننویس در بخش دیگری از سخنان خود گفت: در آخرین گفتگویهای که داشتم به او میگفتم بنویس و کار کن. نویسنده فوقالعادهای هستی. علومی گفت من واقعا داستاننویس و رماننویسام. این فروتنی خردمندانه و این حدشناسی فوقالعاده است. علومی در نوع کار و ژانر کارش به رغم ناروایی و ناملایتمی روزگار، او سرآمد اندوه بود. اندوه افسردگی نیست، پایه خلاقیت است. او این پایه خلاقیت و حقیقتطلبی و خلق زیبایی را داشت. شگفت بود. شاعرانگی پنهان در کارش و درهمتنیدگی شگفت طنز و جد را داشت.
این داستاننویس با بیان اینکه علومی بارقه نبوغ را داشت، افزود: بهرام مقدادی منتقد ادبی و کافکاشناس، آدم جدی و کمحرف بود، درباره علومی گفت: «در چشمان این جوان بارقه نبوغ است، امیدوارم قدرش خودش را بداند و خوب کار کند.» مقدادی حرف عادی را به سختی میزد.
یوسف علیخانی، نویسنده و مدیر نشر «آموت» هم گفت: با خودم فکر میکنم اگر خود محمدعلی علومی اینجا بود، درباره خودش چه میگفت.
او به آشنایی و شروع دوستیاش با محمدعلی علومی پس از زلزله بم اشاره کرد و گفت: آن زمان در مصاحبه گفت میخواهم «بم فرهنگی را احیا کنم.» مهم این که در اوج بحران خودت را نبازی.
او سپس درباره همکاری و چاپ کتابهای علومی در نشر آموت گفت و به جلسه نقد «سوگ مغان» اشاره کرد و گفت: امیرعلی نجومیان، منتقد ادبی آن زمان جملهای گفت که برای همیشه محمدعلی علومی کفایت میکند، او درباره «سوگ مغان» گفت: «داستان ادامهای بر بوف کور صادق هدایت و جریانی است که مغفول مانده است» سوگ مغان را بخوانید که داستان زندگی خود محمدعلی است. او در چند سال اخیر به کرمان رفت و تبعید خودخواسته داشت.
علیخانی در ادامه با بیان خاطراتی از علومی در پایان سخنان خود گفت: محمدعلی علومی، کسی است که مردم شناسی را برای ایرانشناسی و اسطورهشناسی را برای جهانشناسی و نقاشی را برای خودشناسی داشت.
مرجان عالیشاهی، نویسنده نیز متنی را در سوگ محمدعلی علومی خواند.
در ادامه مراسم از یادداشتهای محمدعلی علومی با عنوان «ادبستان» رونمایی شد.
عبدالوهاب علومی، برادر و نویسنده نیز در سخنانی گفت: علومی دیدگاه نقادی داشت، نگاه شادی به اطرافیان نداشتند اما همه را به شادی تشویق میکرد و توصیه داشت: «چیزهای خندهدار گوش کنید و چیزهای خندهدار بخوانید.»
او سپس خاطرات طنز گونهای از برادرش تعریف کرد.
مجید فدایی، مستندساز که مستند «محمدعلی علومی؛ قصهگوی مردم» را ساخته و در این مراسم هم پخش شد، گفت: علومی به سینما علاقهمند بود و تارکوفسکی فیلمساز مورد علاقه اش بود.
او یادآور شد: او هنرمندی خوب و الهامگر بود.دوست داشتم نظر او را درباره مرگ بدانم. از او پرسیدم و او درباره انواع مرگها گفت و به سخن بودا اشاره کرد «به سان کرگدن تنها سفر کن» که معنای مرگ تنهایی را دارد. علومی مرگ آگاه بود و از مرگ نمیترسید. مرگ پدیده ترسآوری نیست و واقعیتی است که همه باید بپذیریم.
انتهای پیام