خلاصه کتاب خاله پیرزن دوست داشت قصه بگوید | مژگان بابا مرندی

خلاصه کتاب خاله پیرزن دوست داشت قصه بگوید ( نویسنده مژگان بابا مرندی )

کتاب «خاله پیرزن دوست داشت قصه بگوید» اثر مژگان بابا مرندی، داستانی دلنشین و عمیق درباره تنهایی یک زوج سالخورده و آرزوی دیرینه آن ها برای داشتن فرزند است. این کتاب با هنرمندی قصه های کهن ایرانی را با مضامین انسانی در هم می آمیزد و تصویری جادویی از قدرت قصه گویی برای پر کردن خلأهای زندگی ارائه می دهد.

در دنیایی که داستان ها همچون گنجینه ای پنهان در دل زمان جای گرفته اند، برخی از آن ها، نه فقط روایتگر رویدادها، بلکه آینه ای تمام نما از عواطف و تجربیات انسانی هستند. این حکایات، با هر واژه، پل هایی نامرئی میان دل ها می سازند و خواننده را به سفری عمیق در ابعاد وجودی خویش دعوت می کنند. در میان این آثار درخشان، کتاب «خاله پیرزن دوست داشت قصه بگوید»، نوشته مژگان بابا مرندی، چون نگینی درخشان در ادبیات کودک و نوجوان ایران می درخشد. این اثر، تنها یک قصه ساده برای کودکان نیست؛ بلکه روایتی لطیف و پر احساس است که لایه های پنهان تنهایی، امید، و جادوی قصه گویی را با زبانی شیرین و دلنشین برای هر سنی بازگو می کند.

نگاهی به نویسنده: مژگان بابا مرندی، قصه گوی خاطره ها

مژگان بابا مرندی، نامی آشنا و ارجمند در عرصه ادبیات کودک و نوجوان ایران است. او که خود قصه پردازی ماهر و دغدغه مند است، با قلم توانای خویش، جهان هایی مملو از تخیل، حکمت و عاطفه می آفریند. در آثار بابا مرندی، می توان ریشه های عمیق در فرهنگ و فولکلور ایرانی را مشاهده کرد که با بیانی نو و خلاقانه، برای نسل های جدید بازنویسی می شوند. او با شناخت دقیق از دنیای کودکان و دغدغه هایشان، داستان هایی خلق می کند که نه تنها سرگرم کننده هستند، بلکه پیام های عمیق انسانی و اخلاقی را نیز در خود جای داده اند. جایگاه او در ادبیات کودک ایران به واسطه پرداختن به موضوعاتی چون خانواده، هویت، میراث فرهنگی، و اهمیت روابط انسانی تثبیت شده است. او تلاش می کند تا با زبان هنر، مفاهیمی چون همدلی، صبر و امید را در دل مخاطبان جوانش بنشاند. این تلاش ها، از او نویسنده ای ساخته است که آثارش همواره مورد توجه منتقدان و علاقه مندان به ادبیات کودک قرار گرفته است.

آثار دیگر او نیز اغلب بر همین مبنا استوارند و از دل سنت های بومی و حکایات شفاهی، قصه هایی با چاشنی مدرنیته بیرون می کشند. «خاله پیرزن دوست داشت قصه بگوید» را می توان یکی از نمونه های برجسته این رویکرد دانست که در آن، سنت قصه گویی و آرزوهای انسانی در فضایی دلپذیر به هم می پیوندند و داستانی جاودانه را رقم می زنند.

خلاصه کامل و تحلیلی داستان کتاب خاله پیرزن دوست داشت قصه بگوید

داستان «خاله پیرزن دوست داشت قصه بگوید» با معرفی دو شخصیت اصلی، خاله پیرزن و عمو پیرمرد، آغاز می شود. آن ها زوجی سالخورده هستند که در خانه ای کوچک زندگی می کنند. تصویری که از زندگی آن ها ارائه می شود، تصویری از آرامش ظاهری است که در پس آن، حسرتی عمیق نهفته است. خانه آن ها، با وجود تمام زیبایی هایش، خالی از شور و هیجان کودکی است؛ خلأیی که با هیچ چیز پر نمی شود. آن ها سال هاست که در انتظار شنیدن صدای خنده کودکانه در خانه خود بوده اند و این آرزوی برآورده نشده، سایه ای از اندوه بر دلشان افکنده است. هر وعده غذایی، هر صبح و شام، تنهایی و سکوت را بر سر سفره آن ها می نشاند و طعم غذا را برایشان تغییر می دهد. این حسرت، نه تنها یک آرزوی ساده، بلکه دغدغه ای عمیق است که هر لحظه از زندگی آن ها را تحت تاثیر قرار می دهد.

گره اصلی داستان در همین حس تنهایی و آرزوی دیرینه ریشه دارد. خاله پیرزن و عمو پیرمرد هرچند در کنار یکدیگر زندگی می کنند، اما نبود فرزندی که شور و نشاط را به خانه شان بیاورد، آن ها را غمگین کرده است. این تنهایی، نه فقط یک وضعیت فیزیکی، بلکه یک بار عاطفی سنگین است که بر دوش آن ها سنگینی می کند. آن ها به دنبال راهی برای رهایی از این اندوه و پر کردن این خلأ هستند و در نهایت، خاله پیرزن راهی متفاوت و جادویی را برمی گزیند: قصه گویی.

آغاز ماجرا با تصمیم خاله پیرزن برای غلبه بر تنهایی از طریق قصه گویی رقم می خورد. او که گنجینه ای از داستان ها و حکایات کهن در سینه دارد، تصمیم می گیرد این قصه ها را برای خود و عمو پیرمرد بازگو کند، با این امید که شاید جادوی واژه ها بتواند تنهایی شان را التیام بخشد. اینجاست که عنصر جادویی و افسانه ای وارد داستان می شود. خاله پیرزن نه تنها برای عمو پیرمرد، بلکه برای درخت نارنجی که در حیاط خانه شان روئیده، قصه می گوید. این درخت نارنج، نمادی از حیات و باروری، به تدریج تبدیل به محرم راز و شنونده ای همدل برای خاله پیرزن می شود.

ارتباط خاله پیرزن با «دختر نارنج و ترنج»، یک ارتباط عمیق و ریشه دار در ادبیات شفاهی ایران است. داستان دختر نارنج و ترنج، یکی از مشهورترین و کهن ترین قصه های فولکلور ایرانی است که در آن، دختری زیبا و دلربا از دل یک میوه (معمولا نارنج یا ترنج) بیرون می آید. این ارتباط در داستان مژگان بابا مرندی، نمادی از تحقق آرزوهای دیرینه و قدرت تخیل است. قصه گویی خاله پیرزن برای درخت نارنج، به مرور زمان باعث می شود که نارنج ها جان بگیرند و در نهایت، «دختر نارنج و ترنج» از دل یکی از این نارنج ها متولد شود. این اتفاق، نقطه اوج داستان و تجلی قدرت بی نظیر قصه گویی است که می تواند مرزهای واقعیت و خیال را در هم بشکند و آرزوها را به حقیقت تبدیل کند.

روند قصه گویی خاله پیرزن، نه تنها بر زندگی او، بلکه بر فضای کلی خانه نیز تاثیر می گذارد. هرچه خاله پیرزن بیشتر قصه می گوید، فضای خانه گرم تر و پرنشاط تر می شود و امید در دل این زوج سالخورده دوباره جوانه می زند. این قصه، فراتر از یک سرگرمی، به ابزاری برای مقابله با تنهایی و پر کردن خلأهای عاطفی تبدیل می شود.

در دنیای «خاله پیرزن دوست داشت قصه بگوید»، قصه ها نه تنها راهی برای فرار از واقعیت، بلکه خود واقعیتی نو هستند که می توانند آرزوهای دیرینه را به جادویی ترین شکل ممکن محقق سازند.

پایان داستان «خاله پیرزن دوست داشت قصه بگوید» و گره گشایی آن، به شکلی لطیف و غیرمنتظره رقم می خورد. آرزوی خاله پیرزن برای داشتن فرزند، نه به روشی مرسوم و مادی، بلکه از طریق جادوی قصه گویی و تولد «دختر نارنج و ترنج» محقق می شود. این تحقق، یک پیروزی بزرگ برای خاله پیرزن است، زیرا او با قدرت کلام و تخیل خود، آنچه را که طبیعت از او دریغ کرده بود، به دست می آورد. این دختر نارنج و ترنج، نمادی از شور و نشاط زندگی، به خانه آن ها می آید و فضای آن را با حضور خود گرم می کند. نقاط عطف داستان، همچون تصمیم خاله پیرزن برای قصه گویی برای درخت نارنج و لحظه تولد دختر نارنج و ترنج، سرشار از احساس امید و شگفتی است که خواننده را تا پایان با خود همراه می سازد.

شخصیت پردازی و نقش آن ها در روایت

شخصیت پردازی در کتاب «خاله پیرزن دوست داشت قصه بگوید» به گونه ای است که هر شخصیت، نماینده ای از ابعاد مختلف تجربه انسانی و فرهنگی ایران است. این شخصیت ها، با وجود سادگی ظاهری، عمق قابل توجهی دارند.

خاله پیرزن: نماد قصه گویی و آرزوهای دیرین

خاله پیرزن، ستون اصلی این روایت است. او نه تنها یک شخصیت، بلکه نمادی از مادربزرگ های مهربان و دانا در فرهنگ ایرانی است که گنجینه ای از قصه ها و تجربیات را در سینه دارند. آرزوی او برای داشتن فرزند، آرزویی جهانی و انسانی است که با حسرت و اندوه آمیخته شده است. اما آنچه خاله پیرزن را منحصر به فرد می سازد، تلاش های او برای غلبه بر این حسرت است. او تسلیم نمی شود و با بهره گیری از نیروی درونی خود، یعنی قصه گویی، به دنبال راهی برای پر کردن خلأهای زندگی اش می گردد. او با هر قصه ای که می گوید، نه تنها داستانی را روایت می کند، بلکه بخشی از روح و آرزوی خود را نیز در آن جاری می سازد. این قصه ها، در نهایت، به ابزاری قدرتمند برای دگرگونی زندگی او تبدیل می شوند. خاله پیرزن نماد زنده سنت های شفاهی و انتقال فرهنگ از نسلی به نسل دیگر است؛ او کسی است که با کلام خود، جان تازه ای به گذشته می بخشد و آینده ای نو خلق می کند.

عمو پیرمرد: تکیه گاه آرام و بی صدا

عمو پیرمرد، نقش مکمل و حمایتی خاله پیرزن را ایفا می کند. او شاید کمتر در مرکز توجه باشد، اما حضور آرام و حمایتگرانه او، بستر لازم را برای شکوفایی خاله پیرزن فراهم می آورد. او شنونده ای صبور و همراهی وفادار است که در کنار خاله پیرزن، لحظات تنهایی را تجربه می کند و در آرزوهای او سهیم است. نقش او در داستان، اگرچه فعالانه نیست، اما حضورش حس امنیت و ثبات را به روایت می افزاید. او تکیه گاهی است که خاله پیرزن می تواند بر آن تکیه کند و با آرامش خاطر به قصه گویی و تحقق رویاهایش بپردازد.

دختر نارنج و ترنج: رؤیایی از قصه های کهن

دختر نارنج و ترنج، بیش از یک شخصیت، نمادی است. او تجسم آرزوها، امیدها، و قصه های کهن ایرانی است که از دل طبیعت و جادوی واژه ها متولد می شود. او نماینده ارتباط عمیق انسان با طبیعت و قدرت باور به رویاهاست. این شخصیت، پلی میان دنیای واقعیت و خیال ایجاد می کند و نشان می دهد که چگونه اسطوره ها و حکایات فولکلور می توانند در زندگی ما ریشه دوانند و به شکلی غیرمنتظره به حقیقت بپیوندند. حضور او در داستان، حس شگفتی و دلپذیری را به مخاطب منتقل می کند و او را به یاد جادوی نهفته در داستان های مادربزرگ ها می اندازد.

تم ها و پیام های اصلی نهفته در کتاب

کتاب «خاله پیرزن دوست داشت قصه بگوید» فراتر از یک داستان ساده، سرشار از تم ها و پیام های عمیقی است که در تار و پود روایت آن تنیده شده اند. این پیام ها، به گونه ای هوشمندانه و لطیف در داستان گنجانده شده اند که هم برای کودکان قابل درک باشند و هم بزرگسالان را به تفکر وادارند.

تنهایی و جستجوی همنشینی: دغدغه ای انسانی

یکی از برجسته ترین تم های کتاب، حس تنهایی است که خاله پیرزن و عمو پیرمرد تجربه می کنند. این تنهایی، خاص دوران سالمندی است؛ دورانی که خانه ممکن است از حضور فرزندان و نوه ها خالی شود. کتاب به زیبایی این حسرت عمیق را به تصویر می کشد و نشان می دهد که چگونه انسان، در هر سنی، نیاز به ارتباط، همنشینی و پر کردن خلأهای عاطفی دارد. داستان به ما می آموزد که راه های متفاوتی برای غلبه بر تنهایی وجود دارد، حتی اگر آن راه در ابتدا غیرمتعارف به نظر برسد.

قدرت بی بدیل قصه گویی: جادوی واژه ها

محور اصلی داستان، قدرت شگفت انگیز قصه گویی است. این کتاب به ما نشان می دهد که چگونه قصه ها می توانند فراتر از کلمات، به نیروهای دگرگون کننده ای تبدیل شوند. قصه گویی خاله پیرزن، نه تنها برای سرگرمی است، بلکه ابزاری برای ابراز آرزوها، بیان احساسات و حتی خلق واقعیت جدید است. این تم بر اهمیت ادبیات شفاهی، سنت های قصه گویی و توانایی واژه ها در شکل دهی به زندگی و ارتباطات انسانی تاکید دارد. این کتاب به کودکان می آموزد که کلمات و داستان ها چه نیروی عظیمی دارند.

نوستالژی و پاسداشت گذشته: پلی میان نسل ها

داستان، فضایی نوستالژیک و دلنشین را برای والدین و بزرگسالان خلق می کند. قصه هایی که خاله پیرزن می گوید، ریشه در فرهنگ و فولکلور کهن ایرانی دارند و یادآور خاطرات دوران کودکی بسیاری از خوانندگان هستند. این تم بر اهمیت زنده نگه داشتن سنت ها و خاطرات گذشته تاکید دارد و نشان می دهد که چگونه می توان از گذشته برای ساختن آینده ای روشن تر الهام گرفت.

ارتباط نسل ها: ریشه ها و آینده

کتاب به طور ضمنی به اهمیت ارتباط میان نسل ها، به ویژه نقش مادربزرگ ها و پدربزرگ ها در زندگی کودکان، می پردازد. این بزرگترها، نه تنها منبع عشق و محبت، بلکه حافظان دانش و قصه هایی هستند که می توانند به نسل های بعد منتقل شوند. داستان به ما یادآور می شود که چگونه این ارتباطات می تواند به غنای فرهنگی و عاطفی خانواده کمک کند.

میراث فرهنگی ایران: بازتاب قصه های فولکلور

«دختر نارنج و ترنج» و فضای کلی داستان، عمیقاً در فرهنگ و ادبیات کهن ایرانی ریشه دارد. این کتاب فرصتی است تا کودکان با بخشی از میراث فولکلوریک و قصه های اصیل سرزمین خود آشنا شوند. مژگان بابا مرندی با هوشمندی، این قصه های قدیمی را در بستر داستانی نو قرار داده و به آن ها جان تازه ای بخشیده است. این تم به اهمیت حفظ و اشاعه فرهنگ بومی و ملی می پردازد.

داستان خاله پیرزن فراتر از یک روایت کودکانه، پژواکی از آرزوهای دیرین بشری و تجلی جادوی کلمات است که در آن، هر قصه بذر امیدی تازه می کارد.

امید و دگرگونی: از اندوه تا بالندگی

یکی از زیباترین پیام های کتاب، توانایی انسان برای یافتن امید و ایجاد تغییر، حتی در مواجهه با چالش ها و حسرت هاست. خاله پیرزن با خلاقیت و پایداری خود، راهی برای تغییر شرایط می یابد. این تم به کودکان می آموزد که ناامیدی نباید بر آن ها غلبه کند و همیشه راهی برای رسیدن به آرزوها وجود دارد، حتی اگر آن راه غیرمعمول باشد. این داستان نمادی از پویایی زندگی و ظرفیت انسان برای یافتن شادی در هر شرایطی است.

تصویرسازی: نقش سمیه صالح شوشتری در جذابیت بصری کتاب

تصویرسازی در کتاب های کودک، عنصری حیاتی است که نه تنها به درک بهتر داستان کمک می کند، بلکه نقش بسزایی در جذب مخاطب و ایجاد ارتباط عمیق تر با محتوا دارد. در «خاله پیرزن دوست داشت قصه بگوید»، سمیه صالح شوشتری با هنر و ذوق فراوان، این مسئولیت را به عهده گرفته است. او که خود تصویرگری چیره دست در حوزه ادبیات کودک است، با سبک هنری خاص خود، توانسته فضایی دلنشین و متناسب با روح داستان خلق کند.

تصاویر شوشتری، تنها بازتاب دهنده متن نیستند، بلکه خود روایتگرانی خاموش هستند که لایه های جدیدی از معنا و احساس را به داستان می افزایند. او با استفاده از رنگ های گرم و آرامش بخش، طرح های ملایم و شخصیت پردازی های دوست داشتنی، فضایی نوستالژیک و صمیمی ایجاد کرده است که خواننده را به عمق داستان می برد. چهره های خاله پیرزن و عمو پیرمرد، سرشار از مهربانی و حسرت هستند و این احساسات به خوبی از طریق تصاویر به مخاطب منتقل می شوند.

نحوه همخوانی تصاویر با فضای فرهنگی و بومی داستان نیز از نقاط قوت این بخش است. شوشتری با دقت به جزئیات فرهنگ ایرانی، از جمله پوشش، معماری خانه و حتی نوع درختان و گیاهان (مانند درخت نارنج)، تصاویری خلق کرده است که حس آشنایی و تعلق را در مخاطب ایرانی برمی انگیزد. این همخوانی، به داستان اعتبار فرهنگی بیشتری می بخشد و به کودکان کمک می کند تا با ریشه های فرهنگی خود ارتباط برقرار کنند. تصاویر سمیه صالح شوشتری، نه تنها داستان را تکمیل می کنند، بلکه به لذت بصری و درک عمیق تر کودکان از پیام های کتاب کمک شایانی می کنند. این تصاویر، بخش جدایی ناپذیری از تجربه مطالعه این کتاب هستند و آن را به اثری ماندگار تبدیل کرده اند.

کتاب خاله پیرزن دوست داشت قصه بگوید برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب «خاله پیرزن دوست داشت قصه بگوید» با توجه به مضمون، زبان و سبک هنری خود، طیف وسیعی از مخاطبان را در بر می گیرد. با این حال، رده سنی اصلی برای این کتاب، کودکان 9 تا 12 سال است. در این رده سنی، کودکان قادرند داستان را به خوبی دنبال کنند، از تصاویر لذت ببرند و پیام های اخلاقی و عاطفی نهفته در آن را درک کنند. زبان ساده و روان کتاب، آن را برای این گروه سنی بسیار مناسب می سازد.

اما ارزش های این کتاب تنها به کودکان محدود نمی شود. والدین و مربیان نیز مخاطبان بسیار مهمی برای این اثر هستند. والدینی که به دنبال کتاب های آموزنده و دلنشین برای فرزندان خود هستند، می توانند با مطالعه این کتاب، نه تنها از داستان آن لذت ببرند، بلکه آن را به عنوان ابزاری برای آموزش مفاهیمی چون همدلی، احترام به سالمندان، قدرت تخیل و اهمیت قصه گویی به فرزندانشان استفاده کنند.

معلمان و کتابداران نیز می توانند از این کتاب به عنوان منبعی غنی برای فعالیت های قصه گویی در کلاس درس یا کتابخانه ها بهره ببرند. موضوعات مطرح شده در کتاب، مانند تنهایی سالمندان و اهمیت ارتباطات خانوادگی، می تواند بستری برای بحث و گفتگوهای آموزنده با کودکان فراهم کند.

همچنین، علاقه مندان به ادبیات کودک و نوجوان، به ویژه آثار مژگان بابا مرندی و ادبیات بومی ایران، از خواندن این کتاب لذت خواهند برد. این کتاب به دلیل پرداختن به قصه های فولکلوریک و استفاده از المان های فرهنگی ایرانی، برای پژوهشگران و دانشجویان ادبیات کودک نیز می تواند منبعی جذاب و قابل تأمل باشد.

به طور کلی، «خاله پیرزن دوست داشت قصه بگوید» به دلیل ترکیب دلنشین داستان، پیام های عمیق، و تصاویر جذاب، اثری است که می تواند مخاطبان از هر گروه سنی را به خود جذب کند و تجربه ای شیرین از خواندن یک داستان ایرانی اصیل را به آن ها هدیه دهد. ارزش های آموزشی و سرگرمی این کتاب، آن را به انتخابی عالی برای هر کتابخانه ای تبدیل کرده است.

چرا این کتاب را باید خواند؟

در میان انبوهی از کتاب های کودک، «خاله پیرزن دوست داشت قصه بگوید» اثری است که به دلایل متعدد، ارزش خواندن و تامل را دارد. نقاط قوت اصلی این کتاب، آن را از بسیاری از آثار مشابه متمایز می کند و تجربه ای خاص و به یادماندنی برای خواننده به ارمغان می آورد.

یکی از برجسته ترین دلایل برای مطالعه این کتاب، روایت دلنشین و پر از احساس آن است. مژگان بابا مرندی با زبانی لطیف و روایتی سیال، داستانی را پیش می برد که به راحتی می تواند خواننده را درگیر کند و او را با عواطف شخصیت ها همراه سازد. این روایت، حس صمیمیت و نزدیکی را در مخاطب ایجاد می کند و او را به دنیای قصه می کشاند.

پیام های غنی و عمیق نهفته در کتاب، دیگر دلیل مهم برای خواندن آن است. این کتاب فراتر از یک سرگرمی ساده، به موضوعاتی چون تنهایی، امید، قدرت قصه گویی، و اهمیت ارتباطات انسانی می پردازد. این پیام ها به گونه ای هوشمندانه در داستان تنیده شده اند که هم برای کودکان قابل درک باشند و هم بزرگسالان را به تفکر وادارند. آن ها می توانند نقطه آغازی برای گفتگوهای خانوادگی درباره احساسات، رویاها و ارزش های زندگی باشند.

تصاویر جذاب و هنرمندانه سمیه صالح شوشتری نیز به شدت به ارزش بصری و لذت خواندن کتاب افزوده اند. این تصاویر نه تنها داستان را زیباتر می کنند، بلکه به درک بهتر کودکان از مفاهیم و فضاهای داستانی کمک شایانی می کنند. هماهنگی بین متن و تصویر، تجربه ای کامل و غنی را برای مخاطب به ارمغان می آورد.

ارزش فرهنگی و ادبی این کتاب در بستر ادبیات کودک ایران نیز بسیار قابل توجه است. «خاله پیرزن دوست داشت قصه بگوید» با بهره گیری از ریشه های فولکلور ایرانی (مانند داستان دختر نارنج و ترنج)، به حفظ و اشاعه میراث فرهنگی کشور کمک می کند. این کتاب به کودکان کمک می کند تا با داستان ها و سنت های اصیل ایرانی آشنا شوند و حس تعلق خاطر به فرهنگ خود را تقویت کنند.

تفاوت این کتاب با دیگر آثار مشابه در همین ترکیب هنرمندانه سنت و نوآوری است. در حالی که بسیاری از کتاب ها تنها به روایت داستان می پردازند، این اثر به عمق احساسات می رود و قدرت قصه گویی را به عنوان یک نیروی دگرگون کننده به تصویر می کشد. این کتاب نه تنها یک داستان، بلکه یک تجربه حسی و فرهنگی است که می تواند برای سال ها در ذهن و قلب خواننده باقی بماند.

نتیجه گیری

«خاله پیرزن دوست داشت قصه بگوید» اثر مژگان بابا مرندی، بیش از آنکه صرفاً یک کتاب کودک باشد، تجلی گاه قدرت بی کران قصه گویی و جادوی نهفته در کلمات است. این داستان، ما را به سفری عمیق در دنیای احساسات انسانی، از حسرت تنهایی گرفته تا اوج امید و تحقق آرزوها، دعوت می کند. مژگان بابا مرندی با ظرافت و چیره دستی، حکایتی را روایت کرده است که در آن، تار و پود قصه های کهن ایرانی با مضامین جهانی آرزو، تنهایی و عشق در هم تنیده شده اند.

نقش خاله پیرزن به عنوان نمادی از مادربزرگ های قصه گو و حافظان سنت های شفاهی، در کنار عمو پیرمرد آرام و همراه، و ظهور جادویی «دختر نارنج و ترنج»، همگی دست به دست هم داده اند تا اثری ماندگار و تاثیرگذار خلق شود. این کتاب نه تنها ارزش های فرهنگی و ادبی غنی را به نسل های جدید منتقل می کند، بلکه به آن ها می آموزد که چگونه می توان با نیروی تخیل و امید، بر چالش ها غلبه کرد و زندگی را با رنگ و بویی نو ساخت.

«خاله پیرزن دوست داشت قصه بگوید» با تصاویر دلنشین سمیه صالح شوشتری که روح داستان را به بهترین شکل ممکن بازتاب می دهند، به اثری تمام عیار تبدیل شده است. این کتاب، گوهری درخشان در ادبیات کودک ایران است که مطالعه آن، نه تنها برای کودکان، بلکه برای بزرگسالان نیز تجربه ای سرشار از آرامش، تامل و لذت خواهد بود. این کتاب به ما یادآور می شود که گاهی برای پر کردن بزرگترین خلأهای زندگی، کافی است به جادوی قصه ها پناه ببریم و گوش جان بسپاریم به ندای دل هایی که آرزو دارند قصه بگویند.

دکمه بازگشت به بالا