به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری علم و فناوری آنا، فرهنگ مجموعه پيچيدهای از معارف، معتقدات، هنرها، صنايع، فنون، اخلاق، قوانين، سنن و بالاخره تمام عادات و ضوابط مشترك ميان اعضای يك جامعه است كه در سه سطح تولیدات، ارزشها و باورها جای میگيرند.
صنايع، فنون و ساير مظاهر قابلمشاهده يك جامعه، در دایره مصنوعات (تمدن) هر فرهنگ قرار داشته و اخلاق و ساير «خوب و بد»های در سطح ارزشهای ظاهری و معتقدات، معارف و ساير مفروضات در سطح باورها (جهانبينی) يك فرهنگ قرار میگيرند.
محصولات فرهنگي از تقدس و ارزش ذاتی زيادي برخوردارند، تكثير صنعتی، مبادله اين كالاهای نمادين درازای ساير اشياء، خدمات يا پول را افزايش داده است؛ اين امر موجب تبديل ارزش ذاتی و مقدس فرهنگ و كالای فرهنگی به ارزش مبادلهای شده است، تاجايی كه میتوان گفت هنر و فرهنگ سرمايهداری کاملاً جذب اقتصاد شده است.
نسبت معنای اجتماعی با صنایع فرهنگی
صنايع فرهنگيِ اصلی به صنايعی گفته میشود که از يکسو با توليد در مقياس صنعتي و از سوي ديگر با خلق و نشر «معنای اجتماعي» سروکار دارند و اساساً به کار «خالقان نمادها» وابستهاند؛ طبق اين تعريف، تبليغات و بازاريابي، راديو و تلويزيون، صنعت فيلم، صنعت اينترنت، صنايع موسيقي، چاپ و نشر (کتاب، ويدئو و بازیهای رايانهای) در گستره صنايع فرهنگی اصلی قرار میگيرند.
صنايع فرهنگي جنبي نيز مواردی چون هنرهای خلاق و هنرهای تجسمی را در برمیگيرند؛ زيرا اينگونه هنرها هرچند مستقيماً با ايجاد معناهای نمادين اجتماعی سروکار دارند، اما روشهای غیرصنعتی و يا نيمهصنعتی توليد را به کار میگيرند.
درمجموع باید گفت هر کالا و خدماتی که ساخته ذهن و دست بشر بوده و در پس شمایل ظاهری خود، واجد ارزشها، پیشنه تاریخی و یا معناهای قابلانتقال (چه ساده و چه چندلایه) بوده و قابلیت تکثیر را داشته باشد در دایره صنایع فرهنگی قرار میگیرد.
هسته مرکزی صنایع فرهنگی، ایده خلاقانه است. وقتی این ایده خلاقانه با مقادیر هرچه بیشتری از نهادههای دیگر ترکیب شود تا محصولاتی را در طیفی وسیعر تولید کند، الگویی از یک صنعت خُرد را شکل میدهد. این صنعت در بستر هنرهای خلاق با همان تعاریف سنتی قرار دارد. رشته هایی همچون موسیقی، تئاتر، ادبیات، هنرهای تجسمی، صنایعدستی و اشکال جدیدتر آن مثل تولید ویدئو، هنر اجرا، کامپیوتر و هنرهای دیجیتال و چندرسانهای و مانند آن. در گستره دیگری از این صنعت میتوان برحسب ستاندههای خاص یک صنعت، آنها را ذیل صنایع فرهنگی تعریف نمود. بهطوریکه ستانده آن صنعت، واجد شرایطی است که میتوان بر آن اطلاق کالای فرهنگی کرد که این گروه شامل انتشار کتاب، مجله، تلویزیون، رادیو، روزنامه و فیلم میشود.
همچنین در یک گستره وسیعتر میتوان برخی صنایع را یافت که شاید اساساً از قلمرو فرهنگ خارج باشند اما برخی محصولات تولیدیشان دارای محتوای فرهنگی است همچون تبلیغات، گردشگری و طرحهای معماری. اما این صنایع را فقط در صورتی میتوان جزئی از صنایع فرهنگی بهحساب آورد که دارای پایه معنایی بسیار گستردهای باشند.
هدف فعالان حوزه صنایع فرهنگی، ترکیب موفقیتآمیز کارکردهای خلق ایده و مضمون (محتوا) در ساحت فرهنگ با کارکردهای صنعتی همچون تولید و تجاریسازی انبوه کالاهای فرهنگی است. نوآوری در محصولات و کالاهای فرهنگی یکی از بنیادیترین نیازهای جامعه معاصر ایران است، نگاهی هرچند گذرا به محصولات و کالاهای فرهنگی رایج در جامعه نشان میدهد که بازار ایران مملو از محصولات و کالاهای فرهنگی وارداتی است، بازار محصولاتی چون فیلم، موسیقی، اسباببازی، نوشتافزار، لباس در قبضه نامها و نشانهای خارجی است.
تحقق درست سه عامل ایدهپردازی، اجرای حرفهای و تجاریسازی به دنبال هم میتوانند یک فرآیند کامل را برای تحقق بازار صنایع فرهنگی شکل دهند.
ایده پردازی و تبدیل طرح ذهنی به محصول عینی
در یک تعریف اجمالی میتوان گفت منظور از نوآوری در ایده پردازی، تبدیل دانش و «ایده انتزاعی» به «محصول عینی» است، نوآوری، یک فعالیت فردی نیست و نمیتواند صرفاً برحسب تصمیمگیریهای مستقل در سطح یک فرد یا بنگاه درک شود بلکه یک فعالیت جمعی است و درنتیجه تعاملهای پیچیده بین نهادهای گوناگون شکل میگیرد؛ تعاملهای مداومی که به خلق ایده و بهکارگیری آن در قالب فناوریهای نرم و سخت میانجامد.
نوآوری برون داد یک نظام است؛ نظامی مرکب از نهادهای بههمپیوسته که نتیجه حضور و تعامل آنها، خلق ایده و تبدیل آن به محصول است.
در دنیای پررقابت و متلاطم کنونی، نوآوری از جایگاه منحصربهفردی برخوردار است، در کشورهای توسعهیافته حفظ جایگاه رقابتی مستلزم ایده پردازی و نوآوری لازمه بقا در عرصه اقتصادی است، در کشورهای توسعهنیافته و یا درحالتوسعه، نوآوری از اهمیت مضاعفی برخوردار است، چراکه بازار هنوز تشنه و منتظر طرحهای جدید است. تولید ثروت اقتصادی از منبع صنایع فرهنگی درگرو نوآوری است. جریان تقریباً یکسویه محصولات و کالاهای کشورهای غربی که فرهنگ و هویت کشورهای مقصد را به چالش کشیده، اهمیت نوآوری را در همه عرصهها بهویژه عرصه صنایع فرهنگی مضاعف میکند.
اجرای حرفهای یک ایده
اجرای حرفهای یک ایده نیز نقش مهمی در ارائه یک محصول فرهنگی دارد، اجرای ایده، تبلور ملموس یافتهای است که در ذهن پژوهشگر و ایده پرداز شکلگرفته و نیازمند مهارت هنرمندانی است که با شناخت کافی از جامعه هدف، آن را عملیاتی سازند. این شناخت مستلزم تسلط نسبی بر روانشناسی اجتماعی، تاریخ و ادبیات آن جامعه است.
علاوه بر این در جامعهای چون ایران آگاهی از آیینهای ملی و مذهبی معیار و امتیاز مهمی است که میبایست مدنظر ایده پردازان و مجریان قرار گیرد. آموزههای مذهبی و آیینهای سنتی اقیانوس بیکرانی از سوژههای بکر است که اتفاقاً ازآنجاییکه با حافظه جمعی ایرانیان گرهخورده، با پذیرش عمومی نیز مواجه میشود.
تقویت حلقه پیوسته تولیدکننده و مخاطب
در حوزههایی چون تولید اسباببازی، نوشتافزار، بازیهای رایانهای و سایر محصولات فرهنگی، فقدان نگاه سیستمی و شبکهای باعث شده تا میان طراحان، تولیدکنندگان و پژوهشگران این عرصه از یکسو و مخاطبانی که در قامت مشتری ظهور میکنند از سوی دیگر، ارتباطی منطقی شکل نگیرد.
شبکهسازی در این مفهوم به ایجاد سازوکاری منظم، روشمند و قابل پیشبینی است که طی آن پژوهشگران عرصه جامعهشناسی، هنر، روانشناسی و مطالعات فرهنگی با حصول اطمینان از حمایت دولت و بازار، ایدههای خلاقانه خود را طرح و محک بزنند. حمایت دولت در اینجا بیشتر ناظر به حمایتهای حقوقی و بحث مالکیت فکری است، عدم پشتیبانی مؤثر نهادهای حقوقی از یافتههای پژوهشی و هنری در سالهای اخیر باعث شده تا بسیاری از فعالان این عرصه قدرت حضور درصحنه را ازدستداده و بهتدریج به حاشیه بروند.
از سوی دیگر تولیدکنندگان نیز طبق قواعد نوشته و نانوشته حاکم بر بازار، خواهان داشتن فضایی آرام و قابل پیشبینی هستند تا بتوانند با تکیهبر این فضا ایدههای جدید را تجاریسازی کنند.
آسیب «تجارت فرهنگی» به جای «تولید فرهنگی»!
واردات بیرویه برخی محصولات بهظاهر بیاهمیت باعث میشود تا فعالان صنعتی ریسک نکرده و بهجای «تولید فرهنگی» به «تجارت فرهنگی» روی بیاورند تا بتوانند اصل سرمایه و سود متناسبی را تضمین کنند، اینگونه است که همچنان فعالیتهای بازرگانی و سوداگران (ولو در شکل قانونی و عرفی آن) بر تولید و ایجاد صنایع زیرساختی فرهنگی میچربد.
نهادهای کلان متولی فرهنگ میبایست امکان شکلگیری، تداوم و تقویت شبکه ضعیف نظام نوآوری در صنایع فرهنگی ایران را فراهم آورده، تمهیدات لازم برای تبدیل ایده، دانش و میراث فرهنگی بومی به کالاها و محصولات فرهنگی را مهیا کنند.
شکلگیری نظام نوآوری صنایع فرهنگی مستلزم نگاه سیستمی بهتمامی بازیگران، نهادهای اصلی و واسطی است که به نحوی در این زمینه فعالیت دارند و چرخه علم، فناوری و نوآوری به کمک هنر و علوم انسانی را تکمیل مینمایند. به نظر میرسد نگاه سیستمی و شبکهای به بازیگران و نهادهای کلیدی در این عرصه ازجمله دولت، قوانین و مقررات، پژوهشگاههای فرهنگی و صنعت و رفع موانع و مشکلات فعالیت مؤثر آنها، یکی از مؤثرترین راهکارهای تحریک و تسهیل نوآوری بوده و زمینهساز رشد، بالندگی و بازتولید فرهنگ بومی است.
انتهای پیام/