پدیده‌ای نوظهور که مانند لبه تیغ است

پدیده‌ای نوظهور که مانند لبه تیغ است

محسن فرجی ناداستان و ادبیات اعترافی را پدیده‌ای نوظهور در ادبیات کشورمان می‌خواند و معتقد است ناداستان مانند لبه تیغ می‌ماند.

این داستان‌نویس و ناشر در گفت‌وگو با مجله روز درباره نوشتن ناداستان که نوعی زیست شخصی است و مخاطبان نیز در فضای مجازی روزمره‌نویسی‌ها را دنبال و از آن استقبال می‌کنند، گفت: شاید یکی از دلایل استقبال از ناداستان این باشد که در پیشینه و سابقه ادبیات‌مان، ادبیاتِ اعترافی نداریم؛ اساسا سنت اعتراف یک سنت مسیحی است و در فرهنگ و دین و آیین ما وجود نداشته است. زمانی که به گذشته نگاه می‌کنیم در ادبیات کلاسیک‌مان ادبیات اعترافی را نمی‌بینیم و به‌ندرت پیش‌ آمده که مؤلفی از خودش گفته باشد. 

 او افزود: در گذشته ادبی‌مان شاید خاقانی یک استثنا باشد که بخش‌هایی از زندگی شخصی و درونیات خود و چیزهای خصوصی خود را برملا کرده است یا در جاهایی و  به‌ندرت شمس تبریزی خیلی صریح درباره پدرش اظهارنظر می‌کند. اما در ادبیات غرب به خاطر همان سنت مسیحی، ناداستان یک موضوع دامنه‌دار و ریشه‌دار است و پیشینه زیادی دارد؛ مثلا کتاب «اعترافات قدیس‌ آگوستین».

فرجی تأکید کرد: ناداستان یک پدیده نوظهور در ادبیات ماست و به عنوان پدیده‌ای جدید جذابیت دارد، همچنین دانستن پشت‌پرده زندگی آدم‌ها باعث شده ناداستان با استقبال روبه‌رو شود. 

 او با بیان اینکه ناداستان صرفا اعترافات، بیان زندگی شخصی و پشت‌پرده زندگی‌ها نیست، گفت: این بخش به دلیل نوظهور بودن و نداشتن سابقه به مذاق مخاطب امروز خوش نشسته و برایش جالب است که ببیند نویسندگان دارند بخش‌هایی از خودشان را که هیچ نوری به آن تابیده نشده برملا می‌کنند و نشان می‌دهند؛ موضعی که ما حتی در سنت زندگی‌نامه‌نویسی‌مان هم خیلی نمی‌بینیم یا چهره‌های ادبی و فرهنگی و سیاسی که به بیان زندگی شخصی‌شان پرداخته‌اند.

 او افزود: ما همیشه با این سؤال و مشکل مواجه بوده‌ایم که همه مسائل را مطرح نکرده و بخش‌هایی را از قلم انداخته‌اند در صورتی که در ناداستان، در فضای مجازی یا در  کتاب‌هایی که این سال‌ها منتشر شده می‌بینیم جنبه ناپیدا و ناگفته زندگی شخصی مولف آمده و برای مخاطب آشکار شده و این دلیلی است که به نظرم جذاب است.

 نویسنده «جغرافیای اموات» با بیان اینکه نوشتن ناداستان در فضای کتاب جدی‌تر از فضای مجازی است، اظهار کرد: دانستن چیزهایی از زندگی شخصی افراد که ما از آن نمی‌دانیم، جذاب است؛ در واقع زندگی آدم‌ها برای ما کنجکاوی‌برانگیز است و طبیعتا دانستنش برطرف کردن کنجکاوی است و برطرف کردن آن کنجکاوی لذت‌بخش است؛ اما نوظهور  و بی‌سابقه بودنش در ابیات کلاسیک و معاصر ما باعث شده با استقبال روبه‌رو شود.

  فرجی درباره این‌که آیا ناداستان می‌تواند پلی به ادبیات داستانی باشد و مخاطبان را به خواندن کتاب‌های ادبی هدایت کند، گفت: به نظرم ناداستان به سرگرمی نزدیک‌تر  است. البته نباید این موضوع را به‌عنوان نکته منفی و  نقطه ضعف آن ببینیم بلکه باید به‌عنوان شیوه کتابت و نوشتن در نظر گرفت که با مقتضیات جهان امروز ما هماهنگ است و طبیعتا مخاطب خود را دارد.

 او سپس اظهار کرد: اساسا اینکه از ناداستان استقبال می‌شود بخشی به «ناداستان» برمی‌گردد و بخشی از آن به نویسنده. ما در داستان کوتاه چیزی از ادبیات جهان کم نداریم اما در رمان  فاصله زیادی از جریان رمان‌نویسی جهان داریم، به غیر از استثناهایی. مخاطب ایرانی هم این موضوع را دریافته است و به همین دلیل استقبال از ادبیات غربی بیشتر از ادبیات داخلی است. نوشتن ناداستان خیلی ساده‌تر است از جهان‌بینی و ساخت جهان بزرگی که در رمان مورد نیاز است. در ثانی شیوه‌های روایی و داشتن ساختمان مستحکم که رمان در آن بنا می‌شود مورد نیاز ناداستان نیست و شاید این موضوع خودآگاه یا ناخودآگاه بر نویسنده تأثیر داشته و این دید را به وجود آورده که نوشتن این گونه راحت‌تر باشد تا خلق یک رمان. بنابراین یک نویسنده ناخواسته و یا ناخودآگاه به این‌ فکر کرده که این شیوه راحت‌تر است و می‌تواند طبع‌آزمایی کند. از طرف دیگر ممکن است ناخودآگاه به اقبال مخاطبان به این گونه نسبت به رمان و داستان ایرانی هم فکر کرده باشد. به این دلایل نویسنده‌ها دیده‌اند فضایی برای قلم‌زدن وجود دارد که راحت‌تر  است و  مخاطب بیشتری دارد و  شاید باعث شده نویسنده‌ها به این سمت بیایند و ناداستان را تجربه کنند.

 محسن‌ فرجی در پایان گفت: ناداستان لبه تیغ است و ممکن است خطری با خود به همراه داشته باشد. سوای بخشی از ناداستان‌ها که درباره زندگی شخصی و پشت‌پرده است، گاه مفاهیم مهمی چون عشق، مرگ و زندگی برای ناداستان انتخاب می‌شود اما چون ناداستان جنبه و پایه علمی ندارد، ممکن است مولف و نویسنده صاحب‌نظر نباشد. مثلا کتاب‌های روان‌شناسی که درباره عشق می‌خوانیم بر مبنای روان‌شناختی شکل گرفته اما زمانی که نویسنده درباره عشق می‌نویسد، الزاما نظر شخصی‌اش را نوشته و ارائه می‌کند. به نظرم باید مخاطب در این زمینه هوشیار باشد و بداند با عرصه‌ای روبه‌روست که مبنای علمی ندارد و ممکن است نظرات  شخصی نویسنده توسط علوم و دانش رد شود و با این نگاه به سمت ناداستان برود.

 در این زمینه بیشتر بخوانید:

چرا نویسنده‌های ما به ناداستان علاقه نداشتند؟

جذابیت زندگی خصوصی افراد

 اتنتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا