ظاهر معمولی نه جرم است و نه بیماری

ظاهر معمولی نه جرم است و نه بیماری

می‌گوید: «هر جا که می‌روم مرکز توجه هستم و همه بر می‌گردند و طور خاصی آدم را نگاه می‌کنند. این‌ها به کنار، با حرف‌هایشان هم آدم را آزار می‌دهند. بعضی‌ها که مودب‌ترند می‌گویند «ماشالله به قدت» و بعضی‌ها هم از کلمات و عباراتی مثل دراز، نردبون، دستت به خدا می‌رسه و اون بالا هوا چطوره استفاده می‌کنند. بعضی‌ها هم آدم را شماتت می‌کنند و می‌گویند «چه خبره، دیگه می‌خوای چیکار کنی؟»انگار که من کار زشتی انجام داده‌ام و باید متوقفش کنم!» 

به گزارش مجله روز، رسالت نوشت: قضاوت دیگران بر اساس مشخصات ظاهری‌ امری نکوهیده در ارتباطات اجتماعی به شمار می‌رود اما در سال‌های اخیر نظر دادن درباره بدن و مشخصات ظاهری افراد به موضوعی فراگیر بدل شده؛ یکی از مهم‌ترین پدیده‌های اجتماعی که آثار مخرب بسیاری بر زندگی افراد دارد و باتوجه به هجوم تبلیغات رسانه‌ای و القائات فرهنگی و فشارهای اجتماعی، شهروندان زیادی به خاطر قد، وزن، رنگ پوست، چاقی و لاغری و حتی معلولیت مورد تمسخر و آزار قرار می‌گیرند. 

پژوهش‌های متعددی نشان داده‌ که در سرتاسر جهان ویژگی های ظاهری بر  سایر شئونات و جنبه های زندگی تاثیرگذار است و افرادی که اصطلاحا «زشت» و یا چاق قلمداد می شوند، بدون توجه به عملکردشان از روی ظاهر بدن مورد قضاوت قرار می‌گیرند. 
این بی‌عدالتی آگاهانه یا ناآگاهانه نسبت به ظاهر افراد، ناشی از یک باور جمعی اشتباه است. به عنوان نمونه لاغرها نه‌تنها معیار زیبایی به حساب می‌آیند بلکه نماد و معیار سلامت، انرژی، نظافت، هوش، اخلاق و  رفاه نیز هستند! نتایج پژوهش ها درباره این مسئله که قضاوت ناآگاهانه افراد نسبت به چاقی و لاغری تا کجا پیش می‌رود، نشان می‌دهد که به عنوان مثال، زمانی که فرد لاغری جلوی تلویزیون دراز کشیده همه فکر می‌کنند که او استراحت می‌کند اما وقتی یک فرد چاق جلوی تلویزیون می نشیند، دیگران او را آدمی تنبل و بی تحرک تصور می‌کنند! 
بین دو احساس شرم از لاغری زیاد و شرم از چاقی و یا دیگر ویژگی های ظاهری تفاوت زیادی وجود دارد اما آنها در یک چیز شبیه هستند؛ هر احساس شرم و خجالتی درباره بدن اشتباه و مضر است. این احساسات به شکل گسترده‌ای با احساس تبعیض، حقارت، خودانکاری و آسیب همراه هستند. 
آدم‌ها در هر شکل و ظاهری سزاوار احترام هستند
احمد آیینی، جامعه‌شناس در این باره می‌گوید: «وزن تنها شاخص سلامت افراد نیست و چاقی هم یک بیماری واگیردار نیست. از این تصورات دست بکشید و به این فکر کنید که اندام آدم‌ها به خودشان ربط دارد. وظیفه شما نیست که همیشه درباره این مسئله اظهار نظر کنید. حتی اگر اضافه یا کمبود وزن یک مسئله حیاتی برای سلامت آدم‌ها باشد باز هم نباید نسبت به انسانیت آنها اولویت داشته باشد. آدم‌ها در هر شکل و ظاهری سزاوار احترام هستند. این طرز فکر دو مزیت دارد؛ هم دیگران از شما و قضاوت‌هایتان نمی‌ترسند و هم شما مجبور نیستید دائما خودتان را از نگاه دیگران ارزیابی کنید.» 
این جامعه‌شناس تصریح می کند: «مهم است که شما آدم‌ها را چگونه می‌بینید و چگونه توصیف می‌کنید؟ دنیا پر از طرح و رنگ است و این چیزی است که آن را جالب توجه کرده. با این حال، همه چیز انسان‌های اطراف شما را ظاهرشان تشکیل نمی‌دهد. اگر موقع توصیف کسی ابتدا از خوشگلی، زشتی یا چاقی و لاغری‌اش حرف می‌زنید، این طرز فکر ایراد دارد. نه اینکه آدم‌ها تفاوتی ندارند اما چرا باید در توصیف یک دوست ابتدا بگویید جذاب و زیبا؟ نباید در ارزیابی  دیگران  به شکل ظاهرشان اولویت داد. به جای گفتن اینکه فردی چقدر خوش چهره و زیباست باید درباره رفتار خوب و احساسی که ایجاد می‌کند و شخصیتش حرف زد.»
آیینی تاکید می کند: «مهم نیست که آدم‌ها به لحاظ ظاهری چه ویژگی هایی داشته باشند تا ارزش احترام، دوستی و انتخاب را داشته باشند. اگر ارزیابی‌مان را از اندازه و شکل آدم‌ها برداریم، آن‌وقت می‌توانیم به مهارت‌ها، توانایی‌ها و ویژگی‌های اخلاقی و روحی‌شان بیشتر توجه کنیم. معمولا احساس شرم و خجالت در آدم‌های چاق یا لاغر با یک سری جملات کلیشه‌ای و طعنه آمیز نظیر «من فقط نگران سلامتی تو هستم»، «اگر وزن کم یا زیاد کنی خوشگل‌تر می شوی» و «چاقی معضل جامعه ماست و نباید نسبت به آن بی توجه بود» مواجه می شوند، این اظهار نظرها و توصیه‌های ظاهرا دوستانه نه ‌تنها مفید نیستند، بلکه بسیار آسیب‌ زننده و مخرب هستند. سعی کنید این نوع اظهار نظر و جمله‌های طعنه آمیز را کنار بگذارید و اگر در جمعی هستید که دیگران مشغول چنین توصیه‌هایی هستند با مداخله جلوی ادامه  آن را بگیرید. به دیگران هم بگویید که بحث سلامتی مسئله‌ای نیست که با توصیه‌های ظالمانه و در جمعی غیر متخصص  پیگیری شود. همه باید بدانند که این توصیه ها دوستانه نیست و ترور اندام دیگری است.» 
آیینی بیان می کند: «بدن‌نکوهی نوعی نگاه به بدن همراه با تمسخر و تحقیر است. به سخن دیگر، افرادی به‌خاطر بدن‌شان انگشت‌نما شده و مورد تحقیر و رفتار تبعیض‌آمیز قرار می‌گیرند. این تحقیر و تبعیض می‌تواند در قالب طنز و تمسخر هم مطرح شود. در هر فرهنگی نوعی «بدن‌هنجاری» وجود دارد که در نگاه عام یا در فهم مشترک آن جامعه «عادی» به شمار می‌رود و از نظر فرهنگی و درک متوسط جامعه پذیرفته شده است. بنابراین، بدن‌هایی که به نوعی با این بدن‌هنجاری و پذیرفته از سوی بخش بزرگی از جامعه متفاوت بوده و با آن فاصله داشته باشند می‌توانند به قربانیان تبعیض یا تحقیر تبدیل شوند.»
این جامعه‌شناس همچنین با اشاره به رنگ پوست، نشانه‌های بدنی، خاستگاه قومی افراد، وزن و قد به عنوان رایج‌ترین مواردی که می‌توانند موضوع بدن‌نکوهی قرار گیرند می‌گوید: «این موضوع به نقص عضو هم مربوط می‌شود. یعنی کسانی که به‌خاطر داشتن نقص عضو، لکنت زبان و تیک صورت تحقیر و انگشت‌نما می‌شوند هم به حاشیه رانده می‌شوند و موضوعی کم و بیش جدید است. تا به حال در بخش بزرگی از کشورهای جهان فرهنگ و وجدان جمعی برخورد با بدن‌شرمی وجود نداشته و این نوعی آگاهی و هوشیاری نوپدید است.» 
این جامعه‌شناس درباره معلولیت و معیار و هنجار بودن بدن غیرمعلول نیز عنوان می‌کند: «در نظریه‌های مربوط به افراد دارای نقص عضو گفته می‌شود که تبعیض بدنی و برخورد تبعیض‌آمیز با افراد دارای نقص عضو پیامد تلقی از بدن است که به موجب آن نوع خاصی از بدن، هنجار و معیار است و هر بدنی که با این الگو جسمی متفاوت باشد دارای عیب و ایراد خوانده می‌شود. این نظریه‌های جدید انتقادی از دهه ۱۹۶۰ در اروپا، آمریکای شمالی و جنوبی و سایر نقاط دنیا به تدریج سبب تغییرات مهمی در نوع نگاه به بدن شده‌اند.» 
 

تحقیر بدن‌های متفاوت از هنجار
سحر عضو تیم ملی یکی از رشته‌های ورزشی است و در سال های گذشته توانسته در این رشته موفقیت‌های بزرگی کسب کند. در حالی‌که متوسط قد زنان ۲۳ ساله کشور ۱۶۱ سانتی‌متر است، سحر حدود ۱۹۰ سانتی‌متر قد دارد؛ امتیازی که در ورزش تخصصی او کمتر نصیب هر کسی می‌شود. اما سحر علاوه بر زندگی حرفه‌ای خود، در جامعه نیز زندگی می‌کند و بارها به‌خاطر بلندقامت بودن مورد شماتت و حتی تمسخر جامعه قرار گرفته است.
این ورزشکار تیم ملی درباره سختی‌های زندگی با قد بلند می‌گوید: «هر جا که می‌روم مرکز توجه هستم و همه بر می‌گردند و طور خاصی آدم را نگاه می‌کنند. این‌ها به کنار، با حرف‌هایشان هم آدم را آزار می‌دهند. بعضی‌ها که مودب‌ترند می‌گویند «ماشالله به قدت» و بعضی‌ها هم از کلمات و عباراتی مثل دراز، نردبون، دستت به خدا می‌رسه و اون بالا هوا چطوره استفاده می‌کنند. بعضی‌ها هم آدم را شماتت می‌کنند و می‌گویند «چه خبره، دیگه می‌خوای چیکار کنی؟»انگار که من کار زشتی انجام داده‌ام و باید متوقفش کنم!» 
او همچنین می‌گوید: «از نظر روانی این قضاوت‌ها تاثیر زیادی روی فرد می‌گذارد. من وقتی سن و سالم کمتر بود وقتی وارد جمعی می‌شدم کج راه می‌رفتم که قدم کوتاه‌تر دیده شود. آن موقع از تنها بیرون رفتن وحشت داشتم. مدام استرس این را داشتم که الان یک نفر از کنارم رد می‌شود و یک چیزی می‌گوید.»
تجربه سحر نشان می‌هد که آزارها حتی به نظر دادن‌ و آزار کلامی ختم نمی‌شود. او به طرد شدن از اجتماع و پایان ناخواسته برخی روابط اجتماعی نیز اشاره می‌کند: «بارها موقع گرفتن عکس گروهی متوجه شدم که بعضی نمی‌خواهند کنار من بایستند. بعضی هم گفته‌اند چون قدت بلند است کنار تو نمی‌ایستیم چون قد ما کوتاه به نظر می‌رسد. از بین دوستان هم همیشه کسانی بوده‌اند که وقتی با هم بیرون رفته‌ایم گفته‌اند نمی‌خواهیم با تو قدم بزنیم چون خیلی احساس قد کوتاه بودن می‌کنیم یا مثلا می گویند تو چرا این‌قدر بلندی؟ بعضی هم نخواسته‌اند دیگر با من یک‌جا باشند فقط به‌خاطر همین قد بلند بودنم.»
سحر نیز با اشاره به کمبود اعتماد به نفس خود در گذشته به دلیل نظر دادن‌های مردم نسبت به قدش می‌گوید: «کم‌کم اعتماد به نفسم را به دست آوردم. اولش به خاطر قدم گفتم بگذار یک ورزشی را شروع کنم. همین هم شد که توانستم وارد تیم ملی شوم. این باعث افتخار برای خودم و خانواده‌ام شد. از طرف دیگر هم سعی کردم که کم‌کم وارد جامعه شوم و کارهای اجتماعی انجام دهم. مثلا در مدرسه سعی کردم به جای گوشه‌گیری، برنامه صبحگاهی اجرا کنم یا فعالیت‌هایی انجام دهم که در دید باشم تا بچه ها و معلم‌ها به بودن افرادی مثل من هم عادت کنند. این‌ها تاثیرات خیلی مثبتی روی من داشت تا حدی که الان به کسی اجازه نمی‌دهم که به خودش جرات بدهد که به من درباره قدم حرفی بزند.» 
سحر از دوست‌داشتن و احترام به بدن متفاوت خود می‌گوید: «دوست داشتن خود خیلی موضوع مهمی است. این کار برای من خیلی سخت بود. من به مرور روی خودم کار کردم. الان خوشبختانه اعتماد به نفس دارم، خودم را خیلی دوست دارم و حرف‌های بقیه برایم مهم نیست.»  

خودم را دوست دارم
آیدا یک زن جوان ساکن تهران است که از دوران کودکی چاق بوده است. او بارها اقدام به رژیم‌های سخت غذایی کرد اما هر بار به وزن سابق خود بازگشت. آیدا درباره مصائب زندگی اجتماعی افراد چاق می‌گوید: «من از بچگی سوژه بحث‌های خانواده و دوستان بودم. حتی آن‌ها که خودشان هیچ وقت چاق نبودند و اصلا در این باره تجربه‌ای نداشتند هم سعی داشتند به من راهکار بدهند که چطور وزن کم کنم.» 

این زن جوان ادامه می‌دهد: «این‌ها را باید بگذاریم کنار این‌که معمولا همه چیز برای آدم‌های سایز کوچک درست شده. مثلا من در مدرسه واقعا در صندلی جا نمی‌شدم و ۸ ساعت نشستن سر کلاس برایم عذاب الیم بود. لباس پیدا کردن را که نگویید و نپرسید. وقتی یکی از لباس‌هایم پاره می‌شد انگار غصه دنیا را روی دلم گذاشته بودند. باید از تحقیر فروشنده که با حالتی پیروزمندانه می‌گفت خانم سایز شما را نداریم تا نگاه‌های معنادار مامانم که دیدی گفتم زیاد نخور، الان لباس به تنت پیدا نمی‌شود، را تحمل می‌کردم.» 
آیدا که حالا چند سالی است رژیم گرفتن را کنار گذاشته و بدن خود را آن‌گونه که هست دوست دارد می‌گوید: «بدن من سالم است و من از این بابت خوشحالم. حتی اگر سالم هم نبود باز هم باید خوشحال می‌بودم. چون این تنی است که من با آن متولد شده‌ام و در تمام این روزها و ماه‌ها و سال‌ها منشا خوشی من بوده است.»

او ادامه می‌دهد: «هدف اصلی کسانی که بدن تو را قضاوت می‌کنند این است که تو را از خودت متنفر کنند تا سراغ راهی باشی که مورد پسند قرار بگیری. جواب من به این افراد و این طرز تفکر این است که من خودم را دوست دارم.» 

آدم‌های لاغر هم مشکلات خودشان را دارند. ترس و شرم از اندام ممکن است گریبان لاغرها را هم بگیرد. لاغرها هم می‌توانند از اندام خودشان ناراحت و متنفر باشند. آنها در آینه خودشان را نگاه می‌کنند و از اینکه زیاد برجسته و فرورفته نیستند ناراضی ‌اند. همیشه عده‌ای هستند که به یک مرد یا زن لاغر توصیه کنند که هر طور شده چاق شود و یک پره گوشت اضافه کند و هر سستی و بی‌حالی و مریضی‌ای را ناشی از لاغری، کم خوراکی و تحرک زیاد بدانند. دیگران به آدم‌های لاغر بیش از اندازه خوراکی تعارف می‌کنند و درباره اینکه «کمی چربی اضافه هم بد نیست» اظهار نظر می‌کنند. از  این فراتر، طعنه‌ افرادی است که دائم می‌خواهند نشان‌تان بدهند که بالاخره بر اثر ازدواج، بارداری و زایمان، افزایش سن یا بیماری چاق خواهید شد و همیشه این‌قدر لاغر نخواهید بود. آنها این ترس را ایجاد می‌کنند که باید نسبت به بدن‌تان بیشتر از این حساس باشید. 
بابک، از دوران نوجوانی به دلیل لاغر بودن و داشتن جوش صورت تحت فشارهای بسیاری از سوی جامعه و نزدیکان خود بوده است: «راستش از وقتی که یادم است توسط خانواده و فامیل، همکلاسی و همکار و کلا جامعه به خاطر لاغری مسخره شده‌ام، یا برایم دل سوزانده‌اند. من از ۱۰سالگی انتخاب کردم تا گیاه‌خوار باشم و گوشت و مرغ و ماهی لب نمی‌زنم. دیگران از همین موضوع به اصطلاح پیراهن عثمان درست می‌کنند و به تصور خودشان سندی بر ادعایشان می‌آورند که: «همینه که اینقدر خاله‌ریزه و ضعیف موندی دیگه» 
بنا بر تجربیات بابک، در مهمانی‌ها و دورهمی‌های خانوادگی وقتی افراد موضوعی برای صحبت کردن ندارند شروع به بحث درباره اندام او می‌کنند و با ترحم به او می‌گویند: «با این جثه ضعیف کی به تو زن می‌دهد؟» 

او همچنین با اشاره به قضاوت‌ها و نسخه پیچیدن‌های جامعه نسبت به جوش‌های صورت خود در دوران نوجوانی و جوانی نیز می‌گوید: «من ۲۶سال دارم و تا همین سه سال پیش پوست صورتم پر از آکنه بود. تمام این سال‌ها از نوجوانی تا دو سال پیش گران‌ترین کرم‌پودرها را استفاده می‌کردم برای پوشاندن آن‌ها و برای بستن دهان مردمی که هر کس یک چیزی را تجویز می‌کرد؛ از زالو گرفته تا ترکیب فضله موش با عرق کاسنی و آبلیمو، تا ارجاع به فلان پزشک و لیزردرمانی. البته نفس استفاده از کرم‌پودر برای مردان فارغ از اینکه پوست صافی داشته باشی یا مثل من صرفا برای پوشاندن جوش‌ها استفاده کنی، در جامعه ما صورت خوشی ندارد و توسط مردم تقبیح می‌شود!» 
بابک که حالا چند سالی است به گفته خودش «با جای آکنه‌ها و رد آن‌ها بر پوست خود سر دوستی پیدا کرده‌ می‌گوید: «دیگر نه کرم‌پودر استفاده می‌کنم نه حتی حالا که پوستم مولد خود آکنه نیست به فکر لیزر هستم. تا
 ۲۰ سالگی تقریبا همیشه با روی گشاده و متانت پاسخ می‌دادم و صادقانه می‌گفتم که به رغم این لاغری زیادم، مرتبا چک‌آپ کامل می‌شوم و تمام بدنم در سلامت کامل است. ترحم‌ها در مورد پوستم را می‌پذیرفتم و تشکر می‌کردم که راهکار نشان می‌دهند. اما از یک جایی به بعد شدم یک آدم رادیکال و حاضرجواب که پاسخ‌هایم به مذاق‌شان خوش نمی‌آید.» 
او ادامه می‌دهد: «جواب من دیگر همیشه این است: بدن من مال خودم است. یا مرسی که حسن‌نیت داری ظاهرا، اما من از تو نظرت را نخواستم و سوخت و ساز بدن من به شما ارتباطی ندارد.» 
 

چاره‌ کار چیست؟
جامعه‌شناسان معتقدند که «نگاه به بدن و بازنمایی بدن یک یادگیری است و ریشه فرهنگی دارد و برای مبارزه با برخوردهای تبعیض یا تحقیرآمیز نقش رسانه‌ها و سیستم آموزشی بسیار اساسی و مهم است.» 
آن گونه که جامعه‌شناسان می‌گویند، «افراد هیچ جامعه‌ای با این فرهنگ متولد نمی‌شوند. بدن‌نکوه نبودن یک یادگیری است که در روندهای جامعه‌پذیری از کودکی، در نظام آموزشی و در همه فضاهای فرهنگی جامعه باید به آن پرداخته شود. اگر در برخی کشورها فرهنگ ضعیف است و افراد به خاطر رنگ پوست و ظاهر مورد داوری منفی، تحقیر یا حتی تمسخر قرار می‌گیرند و انگشت‌نما می‌شوند، به‌خاطر کم‌کاری رسانه‌ها، نهادهای اصلی جامعه‌پذیری و روشنفکران و نخبگان است.» 
جامعه‌شناسان خاطرنشان می‌کنند که «در فرهنگ سنتی و زبان کوچه و بازار چیزهای زیادی وجود دارد که به این تبعیض، داوری منفی و نگاه تبعیض‌آمیز به نوعی مشروعیت می‌بخشند. به سخن دیگر، جامعه ما نیازمند بازگشت سنجش‌گرانه به نوع نگاه و داوری خود نسبت به افراد با بدن و رنگ پوست متفاوت است. یکی دیگر از راه‌حل‌های اساسی مقابله با این مسئله، بازنمایی افرادی است که بدن‌هایی متفاوت از «هنجار» جامعه دارند و «قابل قبول» یا «بی‌نقص» نیستند. برای مقابله با بدن‌نکوهی باید در تصاویر، فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی فقط افرادی دیده نشوند که دارای بدن هنجاری، قابل قبول یا بی نقص هستند. این موضوع می‌تواند به ادغام بهتر این گروه در جامعه و کاهش نگاه تبعیض‌آمیز علیه آن‌ها منجر شود. همین روایت درباره دنیای سیاست و عرصه‌های مختلف اجتماعی و فرهنگی نیز صدق می‌کند که باید بدن‌نکوهی را به صورت امر منفی و غیر قابل پذیرش و ضد اخلاقی معرفی کنند.» 

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا