واقعیت این است که عرف، یعنی هنجارهای اجتماعیِ پدیدآمده در گذر زمان، همیشه به جامعههای انسانی دیکته کرده که چه چیز درست و چه چیز نادرست است، و قانون که از سوی حکومتها وضع میشود، تأسیس بسیار جدیدی نسبت به عرف و هنجار است. در دویست سال اخیر، با فراگیر شدن اندیشهی دمکراسی یا حاکمیت مردم، قرار بوده که قانون به دست نمایندگان عموم مردم و مطابق مصالح و خواست اکثریت، روابط میان انسانها را سامان بخشد و حقوق همگان را مشخص کند و موجب آرامش مردم گردد.
این، همان چیزی است که از بیش از صدوبیست سالِ پیش با جنبش مشروطیت در ایران هم مقبولیت یافت و از مطالبههای اصلی مردم در انقلاب پنجاهوهفت هم بوده و در قانون اساسی جمهور اسلامی در فصل پنجم و جاهای دیگر با عنوان “حاکمیت ملت” بر آن تأکید شده است. اما کسانی که در این دوره در مجلس نشستهاند لابد میپندارند که بهتر از همهی اندیشمندان چندین دههی گذشتهی این سرزمین میفهمند و برای حلال شدن حقوقشان هم باید مرتبا قانون بنویسند! چنین بوده که از مجلس کنونی که کرسیدارانش نمایندهی اقلیتی از جامعهی ایراناند، قانون حجاب و عفاف بیرون میآید که با خواست بیشتر مردم و با روح قانون اساسی و بسیاری از گفتههای بنیانگذاران جمهوری اسلامی مغایرت دارد.
فقط یکی از عوارض منفی محدودیت شدیدی که در دهههای شصت و هفتاد بر دختران ایران اِعمال شد، کوتاهی قد و مشکلات استخوانیِ ناشی از نبود امکان ورزش بوده است. اکنون که چند سالی است وضع بهبود یافته و زنان امکان ورزش و تحرک بیشتری یافتهاند، سزاوار نیست که مقررات سهمگین و هراسآور نویی بر آنان روا شود. در چند دههی گذشته شمار زیادی ورزشکار زن بهخاطر محدودیتهای شدید در موضوع پوشش و به خاطر نبود امکان همکاری با ورزشکاران مرد، و شمار زیادی ورزشکار مرد به دلیل درخواست همسرانشان از کشور مهاجرت کردهاند. دیگر همه میدانند که رخداد غمانگیزِ از دست دادن ذخیرههای ژنتیکی ارزشمند کشور در همهی زمینهها؛ ورزشی، علمی، مالی، و فرهنگی پیوسته در حال افزایش است. مثالها در این زمینه بیشمارند، اما تنها یادآور میشوم که همین چند روز پیش بود که دختر نوجوان قهرمانِ تنیس روی میز کشور، باران ارجمند، به یک کشور اروپایی پناهنده شد.
من در سال گذشته، در یادداشتی با عنوان “لایحهی حجاب و امر محیط زیست” نوشتهام که در هیچ کجای قرآن مجید به اجبار در حجاب یا مجازات برای بیحجابی اشاره نشده است. عالمان اسلامی و پژوهشگران بسیاری مانند مقدس اردبیلی و ملا محسن فیض کاشانی و محقق سبزواری نیز گفتهاند که در موضوع حجاب، اجبار یا وجوب در کار نیست. آیا ما که داعیهدار وحدت اسلامی هستیم، نباید در این زمینه به شیوهی دیگر کشورهای اسلامی (بهجز افغانستانِ طالبانی که مقبولیت و رسمیت جهانی ندارد) روش تساهل را پیش بگیریم؟! منطق حکمرانی چنین حکم میکند، اما محفلهایی هستند که راه لجبازی با اکثریت مردم ایران را که در طول تاریخ پیوسته خواهان زیستِ روادارانه با عقیدهها و سلیقهها و قومهای گوناگون بودهاند، پیش گرفتهاند.
امید آن که بزرگترهای حکومت مانع اجرای این قانون شوند که مشخص است قابل اجرا نیست و فقط دردسر بزرگی برای پلیس و دستگاه قضایی فراهم میکند و کینهی تلخی را در دل میلیونها تن جای میدهد.